با باندهای بولینگر، نوسانات بازار و نقاط ورود و خروج را بهتر تحلیل کنید. با کاربردها و استراتژیهای این اندیکاتور محبوب آشنا شوید.
باند های بولینگر یکی از ابزارهای پرکاربرد در تحلیل تکنیکال هستند که به معامله گران کمک می کنند تا روند قیمت ها و نوسانات بازار را بهتر درک کنند. این اندیکاتور که توسط جان بولینگر توسعه یافته، بر اساس میانگین متحرک و انحراف معیار عمل می کند و نسبت به تغییرات قیمت واکنش نشان می دهد. باند های بولینگر با مشخص کردن محدوده نوسان قیمت، به معامله گران نشان می دهند که قیمت ها در یک محدوده بالا یا پایین قرار دارند. این ابزار نه تنها برای شناسایی شرایط بیش خرید و بیش فروش مفید است، بلکه می تواند در پیش بینی شکست های قیمتی و شروع روند های جدید نیز کاربرد داشته باشد. در این مقاله با نحوه عملکرد، کاربرد ها و استراتژی های معاملاتی این اندیکاتور آشنا خواهیم شد.
پیشنهاد ویژه آرتارسانه: آموزش برنامه نویسی بلاکچین
Table of contents [Show]
باندهای بولینگر دو پارامتر اصلی دارند که باید به آنها توجه کنید: دوره و انحراف معیار.
این دو پارامتر را می توانید به دلخواه خود تنظیم کنید تا باندهای بولینگر بهترین نتیجه را برای استراتژی شما بدهند.
باندهای بولینگر ابزار تحلیل تکنیکال مهمی هستند که به معامله گران کمک می کنند تا وضعیت قیمت دارایی ها را در مقایسه با نوسانات تاریخی آن ها بررسی کنند. این اندیکاتور به شما می گوید که آیا قیمت یک دارایی در حال حاضر در سطح بالایی قرار دارد یا در سطح پایینی که این اطلاعات برای تصمیم گیری در مورد خرید یا فروش دارایی بسیار مفید است.
باندهای بولینگر از دو باند (باند بالا و باند پایین) تشکیل می شوند. این باندها به طور معمول در فاصله هایی از میانگین متحرک ساده (SMA) قرار دارند که معمولاً برای محاسبه میانگین ۲۰ روزه قیمت استفاده می شود. باندهای بالا و پایین به طور خودکار به صورت دینامیک تغییر می کنند و بر اساس نوسانات قیمت تنظیم می شوند.
وقتی قیمت به یکی از این باندها می رسد، به طور معمول این به معنای این است که قیمت در یک وضعیت افراطی قرار دارد. اما نکته مهم این است که باندهای بولینگر نباید به تنهایی استفاده شوند. آن ها فقط اطلاعات اولیه در مورد نوسانات بازار به شما می دهند، ولی برای تصمیم گیری دقیق تر باید این سیگنال ها را با استفاده از سایر اندیکاتورها تأیید کنید.
فرض کنید قیمت یک سهم به باند پایین رسید. این ممکن است نشان دهنده این باشد که قیمت سهم بسیار پایین است و به زودی ممکن است روند صعودی آغاز شود. با این حال برای اطمینان از این سیگنال باید از اندیکاتورهای دیگر نیز استفاده کنید تا از صحت این سیگنال مطمئن شوید. برای مثال:
گاهی اوقات باندهای بولینگر ممکن است سیگنال هایی بدهند که منجر به تصمیمات غلط شوند. به طور مثال ممکن است قیمت به باند پایین برسد و شما فکر کنید که باید خرید کنید، اما اگر این سیگنال با یک سیگنال مخالف از دیگر اندیکاتورها مثل RSI یا MACD همخوانی نداشته باشد، احتمالاً سیگنال کاذب است و باید از خرید خودداری کنید.
همچنین، باید توجه داشته باشید که باندهای بولینگر در بازارهای پرنوسان بیشتر به شما کمک می کنند. وقتی نوسانات بازار زیاد می شود، باندها از هم فاصله می گیرند و در این حالت، بازار تمایل به حرکت های بزرگ دارد. برعکس زمانی که نوسانات بازار کم می شود، باندها به هم نزدیک می شوند و احتمال وقوع یک حرکت بزرگ قیمتی (چه صعودی و چه نزولی) افزایش پیدا می کند.
پیشنهاد مطالعه: شاخص کانال کالا (Commodity Channel Index - CCI)
باندهای بولینگر به خصوص زمانی که بازار دچار نوسانات شدید می شود، اهمیت پیدا می کند. حالا این بخش را مرحله به مرحله ساده تر و با جزئیات بیشتر توضیح می دهم.
وقتی باندهای بولینگر به هم نزدیک می شوند، یعنی نوسانات بازار کم شده و قیمت در حال نوسان محدود است. در چنین مواقعی احتمال یک حرکت شدید قیمتی افزایش پیدا می کند. این حرکت ممکن است به سمت بالا یا پایین باشد و ممکن است یک روند جدید شروع شود. با این حال باید مراقب سیگنال های کاذب هم باشید. یعنی ممکن است که قیمت یک حرکت کوتاه در جهت مخالف داشته باشد که سپس برمی گردد و روند اصلی شروع می شود.
زمانی که فاصله بین باندهای بولینگر خیلی زیاد می شود، یعنی نوسانات بازار بالا رفته و قیمت در حال حرکت شدید است. در این حالت احتمال اینکه روند فعلی به پایان برسد زیاد است. این یعنی بازار ممکن است به زودی وارد فاز تثبیت یا تغییر روند شود.
قیمت معمولاً داخل باندهای بولینگر نوسان می کند. یعنی از باند پایین به باند بالا و برعکس حرکت می کند. این رفتار می تواند به شما کمک کند که اهداف سود خود را مشخص کنید. به طور مثال اگر قیمت از باند پایین برگشت و میانگین متحرک را شکست، می توانید باند بالایی را به عنوان هدف سود خود در نظر بگیرید. این یک روش برای استفاده از نوسانات قیمت به نفع شماست.
در روندهای قوی ممکن است قیمت برای مدت طولانی خارج از باندها باقی بماند یا به یکی از باندها بچسبد. این به معنی این است که بازار خیلی قوی حرکت می کند و ممکن است زمان مناسبی برای برداشت سود نباشد. در این مواقع استفاده از ابزارهایی مثل اسیلاتور مومنتوم می تواند مفید باشد تا متوجه شوید که آیا واگرایی در حال وقوع است یا نه. واگرایی نشان می دهد که شاید زمان مناسبی برای فروش یا برداشت سود باشد.
اگر قیمت از باندهای بولینگر خارج شود، معمولاً نشان دهنده این است که روند خیلی قوی است و احتمال ادامه آن وجود دارد. اما اگر قیمت به طور سریع و ناگهانی به داخل باندها برگردد، این یک سیگنال ضعف روند است و می تواند نشان دهد که بازار آماده تغییر است.
پیشنهاد مطالعه: شاخص قدرت نسبی (RSI) چیست؟
برای محاسبه باندهای بولینگر، مراحل زیر را باید طی کنید:
اول باید میانگین متحرک ساده (SMA) را محاسبه کنید. یعنی یک مقدار متوسط از قیمت های گذشته را می گیرید تا به یک عدد مشخص برسید.
سپس باید انحراف معیار را محاسبه کنید که به شما نشان می دهد چقدر قیمت ها از میانگین متحرک فاصله دارند. یعنی تا چه حد قیمت ها نوسان دارند.
برای محاسبه باند بالایی، انحراف معیار را به SMA اضافه می کنید. این کار باعث می شود که یک مرز بالایی داشته باشید که قیمت ها ممکن است به آن نزدیک شوند.
برای محاسبه باند پایینی نیز باید انحراف معیار را از میانگین متحرک کم کنید. این گونه باند پایینی را خواهید داشت که قیمت ها ممکن است پایین تر از آن روند.
به این ترتیب، شما دو باند خواهید داشت که نشان دهنده نوسانات بازار هستند.
پیشنهاد مطالعه: اندیکاتور MACD (Moving Average Convergence Divergence)
باندهای بولینگر سه نوع تنظیمات رایج دارند که بسته به مدت زمانی که می خواهید تحلیل کنید، می توانید از آنها استفاده کنید. این تنظیمات به شما کمک می کنند تا بهتر تغییرات بازار را درک کنید و برای ورود یا خروج از بازار تصمیمات بهتری بگیرید:
کوتاهمدت: برای تحلیلهای کوتاهمدت معمولاً از میانگین متحرک ۱۰ روزه استفاده میشود. این تنظیمات به شما کمک میکند که نوسانات قیمت در بازههای زمانی کوتاهتر را شناسایی کنید. در این تنظیمات، باندها در فاصله ۱.۵ انحراف معیار از میانگین متحرک قرار میگیرند. این یعنی نوسانات بازار دقیقتر و حساستر تحلیل میشود.
میانمدت: برای تحلیلهای میانمدت که معمولاً شامل یک بازه ۲۰ روزه میشود، از میانگین متحرک ۲۰ روزه استفاده میشود. این تنظیمات برای شناسایی روندهای میانمدت و نوسانات قیمت مناسب است. باندها در این حالت در فاصله ۲ انحراف معیار از میانگین متحرک قرار دارند و این تنظیم معمولاً به معاملهگران کمک میکند که روندهای غالب بازار را شناسایی کنند.
بلندمدت: برای تحلیلهای بلندمدت که نیاز به درک دقیقتر روندها و نوسانات در دورههای زمانی طولانیتر دارند، معمولاً از میانگین متحرک ۵۰ روزه استفاده میشود. در این حالت، باندها در فاصله ۲.۵ انحراف معیار از میانگین متحرک قرار دارند. این تنظیم بیشتر برای شناسایی روندهای طولانیمدت و تجزیه و تحلیل بازار در مدت زمان بیشتری به کار میرود.
این تنظیمات به معاملهگران این امکان را میدهند که با توجه به مدت زمان مدنظر خود، بهترین نقاط ورود و خروج را پیدا کنند. به این ترتیب میتوانند تغییرات احتمالی روند را شناسایی کرده و تصمیمات دقیقتری در بازار بگیرند.